هفته 35
پسري من ديگه دارم يواش يواش آماده ميشم كه بريم شمال پيش مامان جون خودم و مامان بزرگ و بابابزرگ آخه مي خوام اونجا به دنيا بياي چند روز پيشم با بابايي رفتيم يه خرده وسايلات مونده بود گرفتيم ديگه خيالم راحت شد ان شاله كه صحيح و سالم به وقتش به دنيا بياي و ازشون به سلامتي استفاده كني وروجك من... راستي چند روز پيش خاله سوده (خانم دوست بابايي) هم اومده بود به ماماني سر بزنه وااااااااااااااااي نمي دوني برات چي آورده بود يه بادي و شلوار و كلاه و پاپوش بافت كه خودش زحمتشو كشيده بود خيلي خوشگل بودن من كه دلم غش رفت واقعاً دستش درد نكنه خيلي ناز بودن بعداً عكسشو ميزارم برات عزيزم فردا ديگه ان شاله 35 هفتت با حساب خودم تموم ...
نویسنده :
مامان هدیه
12:16