شیطونی های پسرم
پسر قشنگم دیگه داری یواش یواش بزرگ میشی و هر روز که می گذرد حس می کنم بیشتر بهت نزدیکتر میشم خیلی احساس خوبی دارم که روزها به خوبی سپری میشن دیگه ضربه ها و ها لگدات بیشتر شده هر چند از هفته هجده می شد تکونات و حس کرد اما خیلی آروم بود ولی از هفته 20 دیگه کامل میشه احساست کرد و حسابی شیطون شدی وروجک من الهی قربون اون دست و پاهای کوچولوت برم که همش مامانی و لگد میزنی ... بی صبرانه در انتظار لحظه در آغوش کشیدنتم ام عسل طلای من ولی عجله نکن و تو دل مامانی خوب رشد کن و صحیح و سالم بیا بغل مامانی...
دلبندم من و بابایی خیلی دوست داریم بابایی هم حسابی هوای ما رو داره واقعا ازش ممنونم و خدا را بخاطر وجود شماها شاکرم عزیزانم دوستون دارم ...
راستی چند روز پیش رفتم چند تیکه لباس خوشمل برات خریدم عسلم نمیدونی چه لذتی داره دیدن اون لباسای کوچولو و ناز دلم داشت غش می رفت ان شاله به سلامتی بپوشیشون پسملی من البته هنوز خریدای کاملتو نکردم ان شاله تو یه فرصت مناسب میرم خرید تونستم میام عکساشم برات میزارم...