پسملی یا دخملی؟؟؟
روز سه شنبه 1392/7/16 قرار نبود برم سونو اما نتونستم طاقت بیارم و رفتم و وقت گرفتم به بابایی هم نگفته بودم. خانومه گفت 2ساعتی طول میکشه تو این فاصله رفتم خونه و یه بستنی و شربت آلبالو و چند تا هم خرما نوش جان کردم که اون تو جشن بگیری و رونمایی کنی واسه مامانی ... بالاخره نوبتم شد و رفتم تو دکتر معاینه اش را شروع کرد دل تو دلم نبود که یه دخملی ناز هستی یا یه پسمل طلای شیطون !!! هر چند بیشتر سالم بودنت برام مهمتر بود فسقل مامان ... اما یه حسی بهم می گفت که پسملی هستی قربونت برم توام رو سفیدم کردی و رونمایی کردی و دکتر تا دیدت گفت یه پسمل طلای شیطونی .......... باورم نمیشد عسلم یعنی من قراره مامان یه پسمل طلای شیطون بشم ...
نویسنده :
مامان هدیه
13:19